بسم الله
امروز از ساعت 11 صبح تا 4 عصر دانشگاه تهران بودیم. قرار بود یک کار اداری را پیگیری کنیم. نهایتا منتهی شد به حضورمان در همایش جنگ نرم. آنجا هم که آنقدر تهویه اش بد بود که مجبور شدم بیست دقیقه بعد از ورودم، همایش را ترک کنم. ساعت 15 در تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق، همایش آرمان های فراموش شده، بود. همین که آقای سلیمی نمین شروع به سخنرانی کرد،تلفن زنگ خورد و گفتند که شب مهمان داریم. اینجا هم مجبور شدم همایش را ترک کنم. این شد که به این نتیجه رسیدم که از همایش های دانشگاه تهران هم چیزی قسمت ما نخواهد شد.!
تنها نقطه قوت امروز، نمازی بود که در مسجد دانشگاه خواندم. اصولا نظرم در مورد مسجد دانشگاه تهران این است که مسجد بسیار مقدسی است و فضای خاصی دارد که روح را مسحور خود می کند.
هنوز هم ذهنم درگیر مسئله اشرافی گری، اختلاف سطح طبقاتی در جامعه و طرز زندگی مسئولان مختلف و نظر اسلام در این رابطه هست. هنوز هم به نظری قطعی در این رابطه نرسیده ام.
هنوز آسمان آبی است و نفسی می رود و می آید که ممد حیات است و مفرح ذات.!!!
و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم